سالگرد ازواج مامانی و بابایی
دخترم 25 آبان صبح آزمایش خون دادم و اومدم خونه . قرار شد. ساعت 14.30 زنگ بزنم و جوابو بپرسم.
زنگ زدم جواب آماده نبود. منو بگو میخواستم خانومه رو بکشم
ساعت 3 زنگ زدم. تلفن رو فکس بود. تا اینکه ساعت 15.24 دقیقه برداشتن و گفتن مثبته. پرسیدم تیتر بتا؟ خانومه گفت 76.2 . تشکر کردم و تلفن رو قطع کردم.
به بابایی گفتم منفیه. اومد دلداریم بده. گفتم مثبتههههههههههههههههههههه هورررررررررررررررررررررراااااااااااااااااا
کلی خوشحال شدیم دوتایی. و خدارو 100 هزار مرتبه شکر کردیم.
الان 3 هفته و 4 روزه تو دلمی.
و اما 26 آبان صبح رفتیم خانم دکتر ناظم پور همه چی اوکی بود. ولی تو سونو ندیدنت چون خیلی کوشولو بودی.
شب با بابایی و شما رفتیم رستوران ائل گلی و شام خوردیم. و سالگرد ازدواجمونو جشن گرفتیم.
نورا خانم شد کادوی ازدواج مامانی و بابایی.
دوستت دارم دخترم.
بابای نورا عاشقتم.